ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق

ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق

ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق ،یک شعر بسیار زیبا از محمد جواد غفورزاده که در سایت امام 8 درج شده است.محتوای این شعر بسیار زیباست و به رسم امانت داری در همین صفحه لینک ورود به سایت پرمحتوا قرار داده شده است

بار عشق

ای که گرفتی به دوش بار غم و بار عشق

 ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق
باز بیا سر کنیم، قصه ی گلزار عشق
قصه شنیدم که دوش، تشنه لب گل فروش
برد گلی سبز پوش، هدیه به بازار عشق
گل غم ناگفته داشت، خاطر آشفته داشت
چشم به خون خفته داشت، از غم سالار عشق
عشوه کنان ناز کرد، وا شدن آغاز کرد
خنده زد و باز کرد، دیده به دیدار عشق
گر چه زمان دیر بود، تشنه لب شیر بود
منتظر تیر بود، یار وفادار عشق
باغ تب و تاب داشت، گل طلب آب داشت
کی خبر از خواب داشت، دیده ی بیدار عشق
عشق زمین گیر شد، عرش سرازیر شد
گل هدف تیر شد، ای عجب از کار عشق
آن گل مینو سرشت، بر ورق سرنوشت
با خطی از خون نوشت، معنی ایثار عشق
این گل باغ خداست، از چمن کربلاست
خواب گه او کجاست، سینه ی اسرار عشق
آه که با پشت خم، پشت خیامت برم
نغمه سراید به غم، قافله سالار عشق
تازه گل پرپرم، من ز تو عاشق ترم
اصغرم ای اصغرم، ای گل گلزار عشق!
غنچه ی آغوش من، زینت خاموش من
یار کفن پوش من، یار من و یار عشق
دشت پر از های و هوست، مشتری عشق اوست
ای شده قربان دوست، اوست خریدار عشق
خیمه به کویم زدی، خنده به رویم زدی
می ز سبویم زدی، بر سر بازار عشق
کودک من لای لای، از غم تو وای وای
گریه کند های های، چشم عزادار عشق
با تو «شفق» پر گرفت، عشق در او در گرفت
تا نفسی بر گرفت، پرده ز اسرار عشق
شاعر:محمد جواد غفورزاده

در باره علی اصغر فرزند امام حسین(ع)

عبدالله بن حسین بن علی معروف به علی‌اصغر خردسال‌ترین کشته نبرد کربلا و کوچکترین فرزند حسین بن علی است. مادرش را رباب بنت امرئ القیس گزارش کرده‌اند. در اینکه در هنگام کشته شدن، سنش چقدر بوده‌است اختلاف است و بین ۱ روز تا ۷ سال در منابع گزارش شده‌است.منابع در مورد اینکه نام او علی‌اصغر است یا اینکه عبدالله و یا اینکه این دو، دو فرزند جدا از هم بوده‌اند دچار اختلافند. بر همین اساس، منابع در شیوه کشته شدن او نیز دچار اختلافند. برخی او را کشته شده در دامان پدرش به هنگامی که قصد بوسیدن او و وداع از او را داشت دانسته‌اند و برخی دیگر او را کشته شده در هنگام درخواست آب از جانب حسین می‌دانند. در هر دو نقل، او با اصابت تیر به گلو کشته شده‌است. قاتل او حرمله بن کاهل اسدی و در نقل‌هایی عقبة بن بشر دانسته شده‌است. بر اساس روایتی از محمد باقر، قاتل او از قبیله بنی‌اسد بوده‌است.علی اصغر یکی از چند نفری است که در بین شیعیان به باب‌الحوائج معروف می‌باشند

شرح میدان بردن علی اصغر توسط امام حسین علیه السلام در گنجینه الاسرار عمان سامانی

در بیان تجلی آن ولی اکبر به قابلیت و استعداد فرزند دلبند خود علی اصغر و با دست مبارکش به میدان بردن و بدرجه‌ی رفیعه‌ی شهادت رسانیدن و مختصری از مراتب و شئونات آن امام زاده‌ی بزرگوار علیه السلام:
بازم اندر مهد دل طفل جنون-دست از قنداقه می‌آرد برون
مادر طبع مرا از روی ذوق-خوش درآرد شیر، در پستان شوق
جمله اطفال قلوب از انبساط-وقت شد کآیند بیرون از قماط
عشرتی از آن هوای نو کنند-از طرب، نشو و نمای نو کنند
واگذارند امهات طبع را-باز آباء کرام سبع را
باز وقت کیسه پردازی بود-ای حریف این آخرین بازی بود
شش جهت در نرد عشق آن پری-می‌کند با مهره دل، ششدری
همتی می‌دارم از ساقی مراد-وز در میخانه می‌جویم گشاد
همچنین از کعبتین عشق داو-تا درین بازی نمایم کنجکاو
بازیی تا اندرین دفتر کنم-شرح شاه پاکبازان، سر کنم
لاجرم چون آن حریف پاک باز-در قمار عاشقی شد پاکباز
شد برون با کیسه‌ی پرداخته-مایه‌یی از جزو و از کل باخته
رقص رقصان، از نشاط باختن-منبسط، از کیسه را پرداختن
انقباضی دید در خود اندکی-در دل حق الیقین آمد شکی
کاین کسالت بعد حالت از چه زاد-حالت کل را کسالت از چه زاد؟
پس ز روی پاکبازی، جهد کرد-تا فشاند هست اگر در کیسه گرد
چون فشاند آن پاکبازان را، امیر-گوهری افتاد در دستش، صغیر
درة التاج گرامی گوهران-آن سبک در وزن و در قیمت گران
ارفع المقدار من کل الرفیع-الشفیع بن الشفیع بن الشفیع
گرمی آتش، هوای خاک ازو-آب کار انجم و افلاک ازو
کودکی در دامن مهرش بخواب-سه ولد با چارمام و هفت باب
مایه‌ی ایجاد، کز پر مایگی-کرده مهرش، طفل دین را دایگی
وه چه طفلی! ممکنات او راطفیل-دست یکسر کاینات او را به ذیل
گشته ارشاد از ره صدق و صفا-زیر دامان ولایش، اولیا
شمه‌یی، خلد از رخ زیبنده‌اش-آیتی، کوثر ز شکر خنده‌اش
اشرف اولاد آدم را، پسر-لیکن اندر رتبه آدم را پدر
از علی اکبر بصورت اصغرست-لیک در معنی علی اکبرست
ظاهراً از تشنگی بیتاب بود-باطناً سر چشمه‌ی هر آب بود
یافت کاندر بزم آن سلطان ناز-نیست لایق تر ازین گوهر، نیاز
خوش ره آوردی بداندر وقت برد-بر سر دستش به پیش شاه برد
کای شه این گوهر به استسقای تست-خواهش آبش ز خاک پای تست
لطف بر این گوهر نایاب کن-از قبول حضرتش سیراب کن
این گهر از جزع های تابناک-ای بسا گوهر فروریزد به خاک
این گهر از اشک‌های پر ز خون-می‌کند الماس ها را، لعلگون
آبی ای لب تشنه باز آری بجو-بو که آب رفته باز آری بجو
شرط این آبت، بزاری جستن‌ست-ورنداری، دست از وی شستن‌ست

بار عشق

بار عشق

بار عشق بار سنگینی است که هر کسی را تاب و توان و طاقت کشیدن آن نیست در گنجینه الاسرار عمان سامانی در بخش 3 آمده است که :آدمی بواسطه شرافت و گوهر فطرت و خاتمه در تعداد بحسب جسم، امانت عشق را قابل آمد و جمال کبریائی را آئینۀ مقابل.
مرد خواهم همت عالی کند-ساغر ما را ز می خالی کند
راه عشق راه سهل و آسانی نیست و در این بخش از کتاب به این موضوع پرداخته میشود که حضرت امام حسین(ع)توانست بار عشق را بدوش بکشد و تمام آنچه را که داشت فدای هدف نماید.
در جایی هنگام وداع علی اکبر هنگامیکه برای میدان رفتن به نزد پدر میآید تا رخصت بگیرد امام به او میفرماید:
گه دلم پیش تو گاهی پیش اوست-رو که با یک دل نمیگنجد دو دوست
چه کسی میتواند اینگونه بار عشق را به دوش بکشد و تحت تاثیر اینهمه مهر و عواطف پدری قرار نگیرد مگر اینکه عشق بزرگتر و قویتری در درون داشت که همانا عشق پرودگار بود.
باز بود آن جام عشق ذوالجلال-همچنان دردست ساقی مال مال.

بار عشق و مفلسی صعب است

بار عشق و مفلسی صعب است میباید کشید.
هرکسی نمیتواند این بار سنگین عشق را به دوش بکشد و آنرا به سر منزل مقصود برساند.
به راستی اگر عشق نبود اینهمه کلمات زیبا و اشعار دلنشین به دست ما میرسید و آیا اینهمه شعر و ادب در میان ما جاری میگردید؟
عشق همانست که میگوید:شورش اندر مغزمستان آورم.
عشق همان است که انسان ها را بیخود میکند به گونه ای که دست از جان و خورد و خواب و آسایش میکشند.
عاشق در معشوق فانی میشود و دیگر خود را نمیبیند و فقط و فقط معشوق را میبیند.
در داستانی در مثنوی مولانا آمده است که مجنون بیمار شد و طبیب به بالای سر او آوردند.
پس طبیب آمد به دارو کردنش-گفت چاره نیست هیچ جز رگزنش.
علاج مجنون را در حجامت و فصد خون دید و سپس بهترین فصاد شهر را برای حجامت مجنون آوردند و هنگامیکه فصاد خواست نیش بر رگ مجنون بزند فریاد مجنون به هوا برخاست.
او را گفتند مجنون تو شبها در بیابانها و با دد و دام زندگی میکنی و اینک از یک نشتر میترسی.
مجنون گفت من از نشتر نمیترسم وجود من مالاما از عشق لیلی است که میترسم که نشتر به او بخورد.
گفت مجنون من نمیترسم ز نیش-صبر من از کوه سنگین است بیش.
لیک از لیلا وجود من پر است-این صدف پر از صفات آن در است.
ترسم ای فصاد چون فصدم کنی.نیش را ناگاه بر لیلی زنی.
در ادامه همراه مطلب بار عشق در سایت جام ارژنگ باشید.

از سایر بخش های سایت بازدید فرمایید

آموزش ها و مقالات مفید
طراحی صنایع چوب
طراحی صنایع چوب
خدمات تلگرام
خدمات تلگرام
تبلیغات کلیکی گوگل
تبلیغات کلیکی گوگل
برند دیجیتال
برند دیجیتال
سئو سایت موبایل
سئو سایت موبایل
طراحی سایت سیم و کابل
طراحی سایت سیم و کابل
طراحی سایت برق
طراحی سایت برق
طراحی سایت خودرو
طراحی سایت خودرو
طراحی غرفه آرایی
 سایت غرفه آرایی
سئو سایت شیرآلات
سئو سایت شیرآلات
سئو سایت ورزشی
سئو سایت ورزشی
سئو نویسی
سئو نویسی
سئو گوگل مپ
سئو گوگل مپ
طراحی سایت کفش
طراحی سایت کفش
فیلترشکن
فیلترشکن
طراحی سایت فرش
طراحی سایت فرش
متخصص سئو
متخصص سئو
طراحی سایت مبلمان
طراحی سایت مبلمان
سایت لوله و اتصالات
سایت لوله و اتصالات
طراحی سایت لاله زار
طراحی سایت لاله زار
آهنگ های محسن چاوشی
آلبوم محسن چاوشی
مجله سئو
مجله سئو
مجله دیجیتال
مجله دیجیتال
مجله تبلیغاتی
مجله تبلیغاتی

جام ارژنگ ::: مجری تبلیغات ،طراحی سایت،سئو ،تبلیغات صفحه اول گوگل
طراحی مجله دیجیتال ،خدمات تلگرام ،تبلیغات اینستاگرام ،افزایش فالوور
تماس با پشتیبانی جام ارژنگ